زن صمد

ساخت وبلاگ

روزی خانه یکی از دوستان رفتم که ویلایی بود و دو در داشت. و او همیشه از در پشتی می‌رفت و این در، ارتفاعش کم بود و باید برای داخل خانه رفتن انسان خم می‌شد.

پرسیدم، چرا ارتفاع این درب را بالاتر نمی‌بری؟ جواب قشنگی داد. 


گفت: این در فقط برای ورود من است. چون وقتی از بیرون می‌آیم می‌خواهم قد خود را خم کنم، و غرورم بشکند و بدانم، محل کار و ریاست تمام شد. 


به خانه ام می‌آیم، و اینجا کسانی‌که هستند، چشم انتظار تواضع و مهربانی من هستند، نه تکبر و امر و نهی من.

کسانی‌که اینجا هستند زن و فرزندان و اهل‌بیت من هستند نه کارگران کارخانه‌ام.


در شهرستان خوی، در رژیم سابق مردی بود بنام صمد، که هیکل قوی داشت و همیشه مست بود و وقتی مست می‌کرد، خیابان را می‌بست و کسی حتی پلیس، جرأت نزدیک شدن به او را نداشت.

صمد، زنی داشت به نام کبری، وقتی مست می‌کرد همه سراغ زنش می‌رفتند و از او می‌خواستند بیاید و شوهرش را از خیابان جمع کند.

وقتی صمد، کبری را می دید، شمشیر را پنهان می‌کرد و می‌گفت: چشم، الان آمدم شما تشریف ببرید منزل .

این رفتار به اصطلاح امروز، زن ذلیلی صمد، برای مردم شهر جای تعجب بود. وقتی از او علت را پرسیدند، گفتند صمد، یک شهر از تو می‌ترسد و تو از زنت؟؟


صمد گفت: اشتباه نکنید آبروی من دست اوست، اگر زنم پنهانی با مردی دوست شود و جایی رود و کسی ببیند، من حتی اگر او را بکشم هم، باز آبروی من می‌رود و کسی برای عربده و شمشیر من تره هم خورد نمی‌کند و با خود می‌گوید: اگر عرضه داشت زنش از او می‌ترسید!! این عربده کشیدن من به‌خاطر سلامت نفس و پاکدامنی اوست.

🌺 حدیث ازدواج...
ما را در سایت 🌺 حدیث ازدواج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1asanezdevag6 بازدید : 195 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت: 12:54