✅ماجرای خواندنی ازدواج شهید چمران (به نقل از همسر شهید)

ساخت وبلاگ


         قسمت2

⚜مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شهید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی که در خانه نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌کرد خودش تخت را مرتب کند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قهوه نمی‌خورد ولی می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌کرد.

 ✳️گاهی به نظرم می‌آمد مصطفی سعه‌ای دارد که می‌تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی‌های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را.

ادامه مطلب
🌺 حدیث ازدواج...
ما را در سایت 🌺 حدیث ازدواج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1asanezdevag6 بازدید : 213 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 15:07